متولد 1346 و زادگاهش تهران است. از سال 1369 با ورود به دانشگاه هنرهای زیبا در رشته تئاتر پا به عرصه هنر گذاشت و پس از آن در مقطع کارشناسی ارشد در رشته کارگردانی به تحصیل ادامه داد. سال 1378 با علیرضا اوسیوند (بازیگر) ازدواج کرد و اکنون آنها دختری سه ساله به نام یاسمین دارند. حمیرا ریاضی هنرمندی است که کارهای زیادی را در زمینههای مختلف در کارنامه هنریاش دارد؛ از جمله سریالهای "پهلوانان نمیمیرند"، "هفتسنگ" و "کاشانه" و فیلمهای "زیر پوست شهر" و "رنگ شب". وی در حال حاضر فیلم "نغمه" را بر پرده سینماها دارد.
چه چیزی شما را وسوسه کرد که از میان این همه رشته هنری به بازیگری بپردازید؟ O نمیدانم اول کدام بود؛ عشق یا تصمیم؛ وسوسه یا تشویق؛ به هر حال کششی عجیب و غریب اما شیرین از کودکی مرا وامیداشت تا به همه بنگرم و به مسائل اطرافم دقت داشته باشم. از شیوه و تکنیکتان برای رسیدن به یک نقش و ارائه آن برایمان بگویید. O "خداوند به انسان یک زبان داده و دو گوش که دو برابر آن چه میگوید بشنود". این جمله برایم مثل کلیدی رمزگشای ناشناختههای یک نقش بوده. به نظر من، بازیگران ساز و ابزار موسیقایی هستند که توسط نت که همان کاراکتر باشد مثل زخمهای بر ساز نواخته میشوند تا نوایی مقبول و معقول را به گوش مخاطب برسانند. نمیدانم چه موقع برای سؤالهای فراوان و نامحدودم پاسخی پیدا خواهم کرد؛ اما در زمینه دستیابی بهوضوح شخصیت، سعی میکنم همیشه نقش و ابعاد وجودیاش را از زبان شخصیتهای دیگر متن بیابم. بازی در صحنه تئاتر برایتان مشکلتر است یا مقابل دوربین؟ Oتحصیلات دانشگاهیام در زمینه تئاتر است و بازیگری را با حضور در تئاتر و تنفس در حال و هوای آن شروع کردم. اما پاسخ به این سؤالتان مثل این است که از خود بپرسیم ، موقع غذاخوردن بیشتر لذت میبریم یا خوابیدن؟ چون هر دو جزو نیازهای طبیعی و حیاتی ما هستند و تفکیک یا مقایسهشان دشوار است. در عین حال هر دو میتوانند آدم را سیر و دلزده کنند و یا از فرط احتیاج و کمبود او را به ویرانی بکشانند. به هر حال معمولاً خوردن را به خوابیدن ترجیح میدهم! در این عرصه چه چیزی برایتان خیلی مهم است؟ O مهمترین و زیباترین فرض برایم این است که هر کسی در این حرفه، به اندازه استعداد، توانایی، هوش و لیاقتش به جایگاهی که به آن تعلق دارد برسد. چقدر به ماندگاری فکر میکنید و آیا این موضوع از دغدغههایتان هست؟ O بازیگری برایم مهم است و عاشقانه دوستش دارم. اما هنوز پاکباختهاش نشدهام تا به خاطرش قربانی بدهم بنابراین دغدغه فکریام درباره آن بایستی با دیدی معقول همراه باشد. به هر حال دوستش دارم و میخواهم در این حرفه که بندبند وجودم با آن عجیبن شده پیشرفت کنم. در این راه، ابزار پیشرفتم را در کتابخانه شخصی، فیلمنامهها، وCD هایم جستوجو میکنم و برای ماندگاری صبورم؛ بسیار! شما سابقه تدریس بازیگری نیز دارید؛ نظرتان درباره این گونه کلاسها که تعدادشان هم کم نیست چیست؟ واقعاً این کلاسها میتوانند بازیگران خوبی پرورش دهند؟ O سابقه بسیار کوتاهی در زمینه تدریس این حرفه دارم که اصلاً با تکیه بر آن نمیتوانم جواب جامعی برای سؤالتان بیابم. به نظرم میرسد تحصیلات آکادمیک امری لازم است، اما هرگز نمیتواند کافی باشد؛ یعنی فردی که استعداد درونیاش در زمینه بازیگری از استعدادهای دیگرش کمتر است با بهترین کلاسها و دانشگاهها در نهایت میتواند یک تئوریسین چیرهدست در زمینه پژوهش بازیگری شود؛ و نه یک بازیگر خوب. همچنین بازیگر مستعدی که تمایل چندانی به مطالعهکردن ندارد، به احتمال زیاد به نابودی کشیده خواهد شد. بازیگر موفق کسی است که میکوشد نواقصش را با مطالعه رفع کند. کدام یک از نقشهایی که تا به حال بازی کردهاید، به ایدآلهایتان نزدیک بوده؟ O هیچ کدام؛ من بسیار کمالگرا هستم و این خصلت از عیوب کنترلناپذیر من است. به هر حال هیچ کدام از کارهایم را ایدآل نمیدانم. کار سینما، تلویزیون و تئاتر در نظر شما چه تفاوتی دارند؟ O هر سه برایم لذتبخشاند؛ و البته همراه با اضطراب و نگرانی و عشق! چه شد که در فیلم "نغمه" بازی کردید؟ O مثل همیشه با یک تلفن، ملاقات با کارگردان، خواندن فیلمنامه، رفتوآمدهای لازم برای هر کار؛ و در نهایت 3، 2، 1... حرکت! نغمه برایم نقشی بود که تمام نشد و بر این باورم که به لحاظ ابعاد مختلف شخصیتی، جای بیشتری برای ساخت و پرداخت داشت. اما به لحاظ وجوه مختلفی که در این گونه افراد وجود دارد، میتوانست عمیقتر و غنیتر باشد. به هر حال، بازی در فیلم "نغمه" برای من، فقط ایفای یک نقش نبود؛ نوعی ادای دین بود؛ نوعی نگاهکردن در آینه و خالیکردن دقدلیهای خودم و خیلی چیزهای دیگر؛ بیان موقعیتهای خاص و به زبان آوردن فریاد چرا... چرا... چرا و... با آقای اوسیوند چگونه آشنا شدید؟ O در دانشکده و در دوران تحصیل؛ در این مقطع در چندین اجرای تئاتری همکار بودیم که در نهایت به همدلی و همسری در سال 78 انجامید. وقتی کاری به شما پیشنهاد میشود با ایشان هم درباره آن مشورت میکنید؟ O صددرصد؛ ما همیشه درباره کارهایمان با هم مشورت میکنیم؛ اما تصمیم نهایی را خود بهتنهایی میگیریم. زندگی با یک هنرمند چگونه است؟ O سهل و ممتنع؛ هنرمندان در شرایط ویژه زیاد قرار میگیرند؛ و بودن در این شرایط گاهی سخت و گاهی آسان است. با کارهای خانه چطور کنار میآیید؟ O آن را بسیار دوست دارم و خوب هم انجامش میدهم؛ چون یکی از بهترین کارهایی است که متمرکزم میکند. نویسنده مورد علاقهتان؟ O میلان کوندرا، شل سیلوراستاین، جبران خلیلجبران و... دوست داشتید در چه دورانی زندگی میکردید و چرا؟ O سؤالتان مرا یاد کارتون "عصر حجر" انداخت؛ چون در زمان خود، بسیار جالب و جذاب بود. فکر میکنم دوست داشتم در این دوران زندگی کنم؛ شاید به این علت که ابزار زندگیشان کمی نامتعارف و غیرمعقول بود؛ اما نه! خوب که فکر میکنم میبینم دوست ندارم در آن دوران زندگی کنم؛ همین زمان خودمان خوب است. حداقل عیوبش را میشناسم! اگر روزی بازیگری را از شما بگیرند چه میکنید؟ O نمیدانم؛ احتمالاً به دنبال کار دیگری خواهم گشت. در حال حاضر مشغول چه کاری هستید؟ O مشغول بازی در سریال "طلسمشدگان" به کارگردانی داریوش فرهنگ که قرار است در 26قسمت از شبکه تهران پخش شود. در فیلم "تل" به کارگردانی علی مؤذنی و تهیهکنندگی ایرج محمدی هم به ایفای نقش مشغولم. برای آینده چه برنامهای دارید؟ O آرزوی اجرای نمایشنامهای با طرحی از خودم را دارم و امیدوارم در آیندهای نزدیک آن را روی صحنه ببرم